آبِ تشنه، میراثِ شومِ استعمار
- شناسه خبر: 1334
- تاریخ و زمان ارسال: 4 خرداد 1402 ساعت 12:05
- نویسنده: محدثه زمانی

از هزاران سال قبل از ارتفاعاتِ کوههاى هندوکش که در نزدیکى کابلِ امروزى است، رودِ بزرگ و پُرآبى به نامِ هیرمند سرچشمه مى گرفته و با حدود هزار کیلومتر طول واردِ دریاچه هامون که یکى از کُهن ترین دریاچه ها و محل تمدن سیستانى ها بوده، وارد مى شود. اگرچه امروزه قسمتى از دریاچه هامون در کشورِ افغانستان است اما مهمترین منبعِ آب کشاورزى در اُستانِ خُشکِ سیستان و بلوچستان همین هامون بوده و هست که البته اخیراً با اقداماتِ افغانستان بر روى رودِ هیرمند که مهمترین منبعِ هامون مى باشد، مشکلاتِ اساسى در این منطقه در خصوصِ آب و زیست محیطى و کشاورزى به وجود آمده است. البته ریشه این مشکل به سالِ۱۲۳۵شمسى (ناصرالدین شاه قاجار) باز مى گردد که افغانستان از ایران جدا شد و سرچشمه و قسمتهایى از مسیرِ رودِ هیرمند در تحتِ حاکمیتِ افغانستان قرار گرفت. با این وجود در سالِ۱۲۵۰شمسى در قراردادِ مرزى گُلداسمیت اگرچه بازهم بخشى از خاکِ ایران جدا شد ولى قسمتهایى مهم و پُرآبى از این رودخانه به عنوانِ مرزِ ایران و افغانستان تعیین گردید و حدود نیمى از آب هیرمند متعلق به ایران بود و با توجه به شرایطِ جغرافیایی طبیعى و شیبِ این رود به سمتِ هامون، مردم سیستان و هامون عموماً با کم آبى مواجه نمیشدند. تا اینکه از حدودِ سالِ۱۳۱۵شمسى (حکومت رضاخان)، افغانى ها با حمایت انگلیسى ها به سهم خواهى بیشتر از هیرمند بر آمدند و نسبت به دستکارى در مسیرِ این رودِ و احداث سَدها شروع نمودند که این کش و قوس ها تا سال ۱۳۵۱شمسى ادامه داشت تا اینکه نخست وزیرِ وقتِ ایران(هویدا) با صدراعظم افغانستان(شفیق)قراردادى منعقد نمود که روى قراردادهاى قَجَرى را سفید کرد و به نظر میرسد که مقاماتِ ایرانى به جاى حلِ مشکل دنبالِ فصل و تمام کردن آن بودند تا صرفاً سَرِخود را آسوده کنند و البته حمایت امریکا و انگلیس هم براى انعقادِ این قرارداد کافى بود تا مقاماتِ ایرانى چشم بسته امضا کنند. خلاصه این قرارداد این بود که ایران دیگر هیچکارى به اصلِ رودِ هیرمند و دخالت مستقیم در آن ندارد و اموراتِ این رود کُلاً با افغانستان باشد و در مقابل هم افغانستان، تضمین کند که در شرایطِ عادى در هر ثانیه۲۶مترمکعب (سالانه۸۲۰میلیون متر مکعب) آب وارد هامون شود. اولاً تا آن زمان عملاً حدود نیمى از آب هیرمند را واردِ هامون میشد و این۲۶متر در ثانیه یک سوم آنهم نمیشد خصوصاً در سالهاى پُربارش که آب بى حسابى واردِ هامون میشد. ثانیا به نظر میرسد که طرفِ ایرانى اصلاً متوجه نبوده که این یک قراردادِ بین المللى و سیاسى است و مانند قراردادِ یک روستایى نیست که آب و زمین و مسئولیت آنرا به زارع بدهد و در عوض سهمِ مشخصى دریافت کند. ثالثا این یک امر سیاسى و حاکمیتى است و هرچه مسئولیت و نقش ایران در رودِ هیرمند بیشتر میشد، منافعِ و قدرتِ ایران را بیشتر مینمود. رابعاً تضمین از سوى حاکمیت ناپایدار افغانستان، شوخى است چنانچه تاکنون با گذشتِ بیش از پنجاه سال هنوز طرفهاى افغان تعهداتشان را انجام نداده اند. امروزه نیز خصوصاً با تکمیلِ سَدّکمال خان در افغانستان، دریاچه باستانى هامون با خطر جدى مواجه شده است. خامساً منظور از شرایطِ عادى چیست؟چه کشورى باید عادى بودنِ میزان بارندگى را با چه معیارا مشخص کند؟که مبهم است. نتیجه اینکه براى رفعِ این مشکل به جاى رجزخوانى بهتر است تا دولت و وزارتِ خارجه با بهره گیرى از حقوقدانانِ واقعى و متخصص بین الملل و میهندوست، با مراجعه به نهادهاى بین المللى و طرحِ دعاوى لازم با استناد به عدم اجراى تعهداتِ افغانستان، قراردادِ۱۳۵۱را باطل نموده و به مفاد قراردادِ گلداسمیت معطوف شوند تا حداقل از خشک شدنِ دائمى هامون جلوگیرى شود.
یادداشت : محمدتقى ابوالهادى